
کار آفرینی
مقدمه
به زبان ساده، «کارآفرینی» همان فرایند تاسیس یک کسب و کار (شرکت) بر مبنای یک فکر و ایده نو است. اکنون در عرصه جهانی افراد خلاق و نوآور به عنوان کارآفرینان منشا تحولات بزرگی در عرصه تولید و خدمات شده اند. حتی شرکتهای بزرگ جهانی برای حل مشکلات خود به کارآفرینان مراجعه می کنند. چرخ های توسعه اقتصادی با توسعه کارآفرینی حرکت می کنند. امریکا اقتصاد خود را مدیون همین افراد است. وقتی مسیر حوادث، وقایع و روند فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی جوامع را بررسی می کنیم، در می یابیم که انسان ها همواره به دنبال تغییر بوده اند و در این میان، افرادی بوده اند که از قوانین کلی جوامع تبعیت نکرده و باعث تغییر در جوامع خود و به طور کلی جوامع بشری شده اند. جامعه پیشرفته امروزی، توسعه خود را مدیون انسان هایی است که قادر به تبدیل رویاها و ایده های خلاقانه خود به حقیقت بوده اند، روحیه استقلال طلبی برای کاوش موقعیت های جدید را داشته اند و از جرأت کافی برای مبارزه با روش های متداول و جا افتاده برخوردار بوده اند. این عاملان تغییر، شخصیت و روحیه ای داشته اند که امروزه «کارآفرینی» نامیده می شود. کارآفرینی هم دارای بعد نظری (تئوریک) و هم دارای بعد عملی (کاربردی) است که می توان با روش های مختلف آموزشی، به آموزش کارآفرینان همت گماشت. با توجه به این که شخصیت و روحیه آدمی عمدتاً در دوران نوجوانی و جوانی شکل می گیرد، می توان با یک برنامه صحیح آموزشی، به پرورش ویژگی ها و روحیه کارآفرینی و آشنایی با کسب و کار کارآفرینانه در این دو نسل پرداخت.
تعاریف و سیر تاریخی
* کارآفرین کسی است که متعهد می شود مخاطرههای یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی، اداره و تقبل کند.(فرهنگ دانشگاهی وبستر)
* کارآفرین کسی است که تلاش می کند با راه اندازی شرکت خود یا به تنهایی عمل کردن در دنیای اقتصاد سودی بدست آورد مخصوصاً که باید پذیرای مخاطرات باشد(فرهنگ کمبریج).
بانوان کار افرین
*روایت دستی که به تنهایی صدا دارد.
خدیجه پقه، بانوی ترکمنی است که در هفت سالگی در یک حادثه دست چپ خود را از دست می دهد اما با اراده آهنین خود نشان می دهد یک دست هم به تنهایی می تواند صدا داشته باشد.
۵۴سال از آن روز عید می گذرد، یک جشن و پایکوبی و شیطنت کودکانی که منتظر هستند تا نوبت تاب سواری به آن ها برسد، روزی که خدیجه هفت ساله نوبت آخر تاب سواری به او رسید اما در اثر شیطنت زیاد و یک لحظه غفلت طناب تاب به دور بازوی چپش پیچید و دخترک هفت ساله را راهی بیمارستان و در نهایت قطع شدن دست کرد.
این روزها آن خدیجه هفت ساله زنی ۶۱ ساله است که طی این سال ها با یک دست به جنگ با محدودیت و معلولیت رفته و مرکز تخصصی نمدمالی شهرستان آق قلا را اداره می کند.
برای تهیه گزارشی از نمدمالی به سراغش رفتیم، خانه و محل کارش در روستای «کُرد» از توابع شهرستان آق قلا قرار دارد. مرا به سمت کارگاه نمدمالی اش هدایت می کند، با ورود به کارگاهش حجم عظیمی از بوی پشم به مشام می رسد، گرداگرد کارگاه انبوهی از پشم های رنگارنگ چیده شده است، کیسه ای پلاستیکی به رنگ صورتی روی زمین پهن شده است و اگر کمی با دقت به آن نگاه می کردی خطوط دایره شکلی که برای طراحی نمد روی آن کشیده شده بود خود را نمایان می کرد.
خدیجه کف کارگاهش روی یک تکه نمد می نشیند با یک دست دسته ای پشم بر می دارد و از بین دو انگشت پایش پشم ها را رد می کند تا شکلی نوار مانند به خود بگیرد، از او می خواهم از آن روز نحس بگوید روزی که امیدهای خانواده اش برای دختر هفت ساله شان بربادرفته تصور می شد.
برایم تعریف می کند وقتی روی تخت بیمارستان بود مادرش کنار تخت او ایستاده بود، گریه و بی تابی می کرد و می گفت تو دیگر مانند سایر دختران ترکمن هیچگاه نمی توانی هنرهای دستی را یادبگیری. این بانوی ترکمن تصریح می کند: چراکه در آن زمان مردم به صنایع دستی علاقه زیادی داشتند و همه به این کارمشغول بودند، مادرم مدام غصه می خورد و اشک می ریخت و می گفت حالا من با این وضعیت تو چه کنم.
روی تخت بیمارستان تصمیم گرفتم اجازه ندهم هیچگاه نداشتن دست برای من محدودیت تلقی شود پس تا جایی که توانستم بعد از مرخص شدن از بیمارستان با دستی که بخیه های آن کشیده نشده بود به یادگیری هنرهای دستی پرداختم
خدیجه اضافه می کند: از حرف های مادرم به شدت ناراحت شدم و تا چندین شب نتوانستم بخوابم، اما همانجا به مادرم گفتم غصه نخور خودم یک کاری می کنم و همانجا روی تخت بیمارستان تصمیم گرفتم اجازه ندهم هیچگاه نداشتن دست برای من محدودیت تلقی شود پس تا جایی که توانستم بعد از مرخص شدن از بیمارستان با دستی که بخیه های آن کشیده نشده بود به یادگیری هنرهای دستی از جمله قالی بافی، نمد مالی، سوزن دوزی، خیاطی و … پرداختم.
لحظه ای مکث می کند و ادامه می دهد: نحوه یادگیری هنرهای دستی هم برای من داستانی دارد، می گوید وقتی از بیمارستان مرخص شدم کنار مادرم که قالی بافی می کرد می نشستم اما آن ها به من اجازه نمی دادند چیزی را امتحان کنم و نخی به من نمی دادند تا تمرین کنم، همان جا فهمیدم با نگاه محدودیتی که به من دارند خودم باید دست به کار شوم برای همین روزها کنار زنان قالی باف می نشستم و به حرکاتشان خیره می شدم و در خفا تمرین می کردم و در این رابطه هم به کسی هم حرفی نمی زدم، اما مدام به حرکت دست زنان همسایه نگاه می کردم تا بتوانم چله کشی و سایر مهارت ها را به شکل چشمی بیاموزم و هر که می پرسید چه کار می کنی تنها وانمود می کردم که در حال نگاه کردن هستم و به هیچ کس نگفتم مهارتی در این زمینه کسب کردم.
خانواده ای که به موفقیت باور نداشت
خدیجه می گوید: در همان سن هفت سالگی روزی به نزد مادرم رفتم و گفتم من قالی بافی را یاد گرفته ام اما مادرم گفت نه تو این کار را بلد نیستی و از عهده اش برنمیایی و فقط از گفتن این حرف ها قصد ناراحت کردن من را داری، من هم با شنیدن این حرف های مادرم به نزد نخ فروش روستا رفتم و مقداری نخ نسیه گرفتم تا پشتی ببافم، ابزاری هم در اختیار من نگذاشتند اما من از زن عمویم کمک گرفتم و یک دار را چله کشی کردم و در مدت ۱۲ روز یک پشتی را بافتم، در تمام این ۱۲ روز به شکل شبانه روزی و همانند انسانی که از شدت عطش در حال سوختن است بافتم و بافتم، البته افراد سالمی که دو دست داشتند گاهی بافتن همین پشتی را یک ماه طول می دادند، بعد از آماده شدن پشتی آن را فروختم و با پولش قرض فروشنده نخ را دادم و با مابقی پول برای خودم یک پیراهن و روسری، قیچی و چاقو و ابزاری که احتیاج داشتم تهیه کردم، همانجا به خانواده ام گفتم نه نخی به من دادید و نه وسیله ای و من هم دیگر به شما احتیاجی ندارم و خودم از پس کارهایم بر می آیم، از آن روز به بعد شروع به بافتن قالی و پشتی کردم، مثل افرادی که تشنه بافتن هستند هر روز بافتم و بافتم تنها به این دلیل که به مادرم ثابت کنم من می توانم.
بعداز قالی بافی به دنبال یادگیری سوزن دوزی و خیاطی رفت، در تمام این مدت هم از سوی خانواده کمکی به او نشد و تجهیزات مورد نیاز را در اختیارش نگذاشتند، چراکه همواره فکر می کردند او با یک دست از پس آن برنمی آید. خانم پقه ادامه می دهد: در آن ایام پدرم همیشه به من می گفت من برایت خانه می سازم برایت ماشین می خرم نیازی نیست خودت را اذیت کنی، اما من در جوابشان می گفتم من از شما چیزی نمی خواهم من از خدا می خواهم، چیزی که شما می دهید برای یک روز است اما چیزی که خدا دهد برای همیشه است.
هیچ وقت انتظار کمک از کسی نداشتم
خانم پقه می گوید: هیچ موقع از پدرو مادرم انتظار کمک نداشته و در تمام زندگی به تلاش خودم متکی بوده است؛ با اشاره به خانه ای که در آن زندگی می کند توضیح می دهد: من تمام این خانه و هزینه تحصیلات فرزندانم در دانشگاه را از طریق قالی بافی و نمدمالی پرداخت کرده ام.
از خدیجه آمار فرزندانش را می گیرم، توضیح می دهد: سه دختر و سه پسر دارم که سه تای آن ها ازدواج کرده اند، مکثی می کند و ادامه می دهد یکی از علت هایی که تمایل داشتم فرزندان زیادی داشته باشم این بود که در زمان پیری عصای دستم شوند و از طرفی دیگر نمی خواستم مردم بگویند چون خدیجه یک دست نداشت نتوانست فرزند بیشتری بیاورد و طی این سال ها در کنار دامداری و قالی بافی با همین یک دست فرزندانم را بزرگ کرده ام.
خانم پقه در رابطه با همسرش حاج محمد می گوید: در سن ۱۸ سالگی با پسر عمویم ازدواج کردم، او خیلی مهربان هست و با این موضوع که من یک دست ندارم هم مشکلی نداشت و خودش به خانواده اش اعلام کرد که می خواهد با من ازدواج کند چراکه من از سایر دختران هم سن و سالم که دو دوست سالم داشتند فعال تر و هنرمند تر بودم. حاج محمد همیشه و همه جا همراه من است چه در نمایشگاه های خارج از استانی چه در کار نمدمالی و چه قالی بافی.
کار درست کردن رشته های نواری مانند از پشم ها تمام شده و حالا خدیجه به همراه نوه اش شیما کار طراحی نمد را آغاز می کنند، نوارهای آماده شده را روی زمین پهن می کنند و با استفاده از رنگ های مختلف طرح اصلی نمد را پیاده می کنند، در مرحله بعدی فضای داخلی این طرح از پشم هایی به رنگ قهوه ای، سفید یا سیاه پر می شود، بعد نمد طراحی شد را روی حصیر قرار می دهند و آب را روی آن می پاشند بعد از اینکه نمد خوب خیس شد حصیر را لوله کرده و محکم می بندند تا فشرده شود و تاروپود نمد به هم بچسبد، بعد نمد را از حصیر خارج کرده و دوباره آن را لوله می کنند و رویش آب می پاشند تا قوام آید. بعد از این کار نمدها را در آفتاب پهن می کنند تا خشک شود.
کارمان در کارگاه نمدمالی تمام شده و خدیجه ما را به داخل منزلش راهنمایی می کند، به محض پا گذاشتن به داخل خانه اش مورد هجوم صنایع دستی اصیل قوم ترکمن قرار می گیریم، دیوارهای خانه ترئین شده باانواع و اقسام آویزهای ترکمنی است، در گوشه ای دیگر هم از خانه لوح تقدیرها و تندیس های خدیجه قرار دارد که نشان از زحمات و پشتکار چندین ساله اش در عرصه صنایع دستی دارد.
از وضعیت کارگاه نمدمالی خدیجه می پرسم، می گوید: در این کارگاه زیاد آموزش نمی دهم چون مردم از این کار به نوعی بیزار شده اند و می گویند پشم بو دارد، سرما و گرما دارد و تو هم بیکاری که به سراغ نمدمالی رفته ای، اما در کلاس هایی که توسط اداره میراث فرهنگی برگزار می شود شرکت و تدریس می کنم.
با توجه به وضعیت اقتصادی اخیر که مواد اولیه خیلی از صنایع گران شده است. از خدیجه در رابطه با تهیه مواد مورد نیاز کارهایش می پرسم، می گوید: پشم ماده اصلی در ساخت نمد است و قیمتش تفاوت چندانی با گذشته نداشته است، بسیاری از افراد بعد از چیدن پشم گوسفندانشان آن ها را به اینجا می آورند و تحویل می دهند، برخی ها رایگان و برخی دیگر پول دریافت می کنند، خدیجه معتقد است دوره رایگان از کسی چیزی گرفتن دیگر به سرآمده و خودش پول پشم ها را به صاحبانشان پرداخت می کند و بعد از تمیز کردن پشم ها آن ها را شسته و رنگ و حلاجی می کند تا در نهایت آماده استفاده برای ساخت نمد شود.
خانم پقه در مورد زمانی که برای ساخت نمد صرف می شود می گوید: زمان آن بسته به اندازه و نوع بافت آن متغیر است اما معمولا نمدهای زیر ۶ متر دو تا سه روز و نمدهای بزرگتر گاهی تا یک هفته زمان می برد، وی می گوید در گذشته نمد ها تنها از رنگ های تیره ساخته می شد اما چندسالی است که با کمک پسرم که شیمی خوانده پشم ها را رنگ می کنیم و این کار موجب استقبال مشتری ها شده است و نسل جوان بیشتر رنگ های شاد را می پسندد.
خدیجه در رابطه با بازار فروش نمدها هم می گوید: من از تمام نقاط کشور مشتری دارم و حضور در نمایشگاه های مختف زمینه فروش نمد را در همه جا فراهم می کند و بیشتر افرادی که در مناطق کوهستانی زندگی می کنند خریدار نمد هستند.
خانم پقه ادامه می دهد: خیالم راحت هست که همسر و فرزندانم در این کار همراهم هستند، از طرف دیگر برای بازار کار هیچ مشکلی ندارم چراکه میراث فرهنگی در این زمینه کمک های زیادی به ما می کند و من از آن ها برای فراهم آوردن چنین شرایطی تشکر می کنم
خدیجه در کارگاهش علاوه بر نمدمالی گلیم و قالیجه هم می بافد که البته چندین بافنده او را در این کار همراهی می کنند اما در نمدمالی تمام اعضای خانواده اش پای کار هستند و با عشق و علاقه راه مادرشان را ادامه می دهند.
خدیجه بیان می کند: طی این ۵۴ سال سه بار دست مصنوعی اش را عوض کرده و آخرین آن سال گذشته بوده است، البته گلایه هایی هم از دست مصنوعی اش دارد که موجب زخم شدن بازویش شده است.
ازخدیجه می پرسم اگر در سن هفت سالگی آن اتفاق برایت رخ نمی داد آیا باز هم به سراغ یادگیری صنایع دستی می رفتی، می گوید نه اگر سالم بودم و دو دست داشتم من هم هیچ وقت به این سمت نمی آمدم و مانند سایرهم سن و سالانم در آن زمان بی هنر می ماندم، البته بابت این موضوع هیچ وقت پیش خدا گلایه ای نکردم و همواره شکرگزارش بودم که اگر روزی دست مرا گرفت اما به جایش به من توانایی داد و او را بابت تمام نعمت هایش شکرگزارم
خانم پقه در کنار کارگاه قالی بافی و نمدمالی خود یک فروشگاه فروش صنایع دستی ترکمن هم دارد و دست آفریده های قوم ترکمن را در این فروشگاه به مسافران و علاقه مندان عرضه می کند.
خدیجه پقه نماد تحقق یافته واژه خواستن توانستن است و زندگی این بانوی هنرمند به تمام کسانی که از شرایط موجود خود گلایه دارند نشان می دهد در سخت ترین شرایط ها هم می توان دوام آورد به شرطی که بخواهیم.
گزارش از مونا محمدقاسمی
منبع: خبرگزاری مهر
بانوان چگونه پروژه کار آفرینی موفق خلق میکنند؟
خانم ها به عنوان کارآفرینان موفق روز به روز در جهان بیشتر محصولات خود را در معرض دید قرار می دهند. در سال ۲۰۱۰ حدود ۱۰۴ میلیون خانم با سن متوسط ۱۸ تا ۶۴ شروع به تاسیس پروژه های کارآفرینی جدید کرده اند که اکثرا در آن ها موفق بوده اند و به اقتصاد کشورشان کمک نمودند و باعث موفقیت های تجاری گسترده ای شده است.
اما با وجود گسترش پروژه های کارآفرینی بانوان چگونه پروژه ای موفق ویژه خانم ها بیابیم؟
با مطالعه این مطلب متوجه می شوید کارآفرینی فقط مخصوص افراد اسطوره یا تیزهوشان نیست بلکه شما هم می توانید یک بانوی کارآفرین موفق باشید.
ایا ما برای کار آفرینی مناسب هستیم یا خیر؟
تمایل درونی
تمایل درونی در اجرای پروژه های کارآفرینی بانوان یک شرط اساسی برای رسیدن به موفقیت است. به قدرت خود ایمان داشته باشید، هیچ چیزی در رسیدن به هدف پیچیده نخواهد بود تنها چیزی که به آن احتیاج دارید احساس اشتیاق برای شروع کارآفرینی ست.
اگر احساس درونی تان آن قدر که باید یک کار را شروع کنید شعله ور نباشد به مطالعه و جستجو ادامه دهید و از تصورات خیالی خود کمک بگیرید.
می توانید ایده های جدیدی از عملکرد های روزانه خود را به دست آورید فعالیت هایی مانند بازاریابی، مطالعه، گفتگو با دوستان و….
استفاده از روش طوفان ذهنی برای مرور مداوم از ایده ها در ذهن و پرورش آن ها، روزانه زمانی را به فکر درباره ایده هایی که دارید اختصاص دهید این کار باعث ایجاد افکار جدید شده و کشف روش های جدید کار را به همراه خواهد داشت.
از خود بپرسید چرا کارها را همان طور که هست قبول نمی کنم؟ و یا حقیقت زندگی را رد می سازید
جلسه طوفان ذهنی
بعد از این که ایده مورد نظر کار را یافتید، باید بدانید ایده مفید است یا نه تا محصول خوبی به مخاطبان ارائه دهید.
مهم نیست ایده جدید باشد این کاملا یک نکته اشتباه می باشد که کارآفرینان باید ایده های جدیدی بیابند.
کارآفرینان کارهای خود را از طریق نسخه هایی که قبلا طراحی شده کپی می کنند و آن را توسعه میبخشند.
اما این نکته به معنای تولید محصولات مشابه به دیگری نیست محصولی را تولید کنید که رقبا آن را ندارند تا طرفداران آن را خریداری نمایند.
به یاد داشته باشید کارآفرینان با مخترعان تفاوت دارند کارآفرین به تاسیس یک کار تجاری می پردازد و گاهی آن کار را خود طراحی خواهد کرد، اما مخترعان افراد تیزهوشی هستند که به طور مداوم ایده های جدیدی را اختراع می نمایند.
اولین مشتری برای خودتان باشید
به کار خود نگاه کنید آیا حاضرید آن را خریداری کنید؟ اگر خود را قانع نساختید محصول خود را بخرید خود را جای فروشنده و مشتری قرار ندهید. اگر مشتری اول خود را نیافتید بدون شک محصول تان دچار مشکل است. به یاد داشته باشید مشتریان مجموعه ای از مردم نیستند که بتوانید آن ها را گول بزنید.
وقتی به پول می اندیشید به ایده خود نزدیک نشوید
پول روشنی بخش درون هیچ انسانی نیست اگر به فکر پول هستید ایده خود را شروع نکنید. اگر فکر می کنید چگونه درآمد داشته باشید این فکر را برای مراحل بعد رها نمایید. ایده خود را بر اساس اشتیاق خود بسازید و به شکست پروژه هایی که از پیش مشاهده کردید خوب دقت داشته باشید.
زنان کار افرین با چه چالش هایی رو به رو هستند؟
درگذشته کارآفرینی را جزء کارهای مردانه میدانستند اما زمانه تغییر کرده است و زنان نیز وارد این عرصه شدهاند: با توجه به دادههای انجمن ملی زنان صاحبان کسبوکار ایالاتمتحده در سال ۲۰۱۵، زنان، مالکیت بیش از ۹ میلیون شرکت را دارند و حدود ۸ میلیون نفر را مدیریت میکنند. سهم زنان، تولید و فروش ۱.۵ تریلیون دلار در سال است.
باوجود اینکه تعداد زنان کارآفرین رو به افزایش است، هنوز هم تعداد زیادی از آنها برای جذب سرمایه و پیداکردن منتور با چالش روبرو هستند.
انتظارات اجتماعی
بیشتر زنان صاحب کسبوکار که در رویدادهای شبکهسازی شرکت کردهاند، با چالشهای پذیرفته شدن مواجه بودهاند. بحث کسبوکاری زنان کارآفرین با مدیران درجه اول مرد میتواند دلسردکننده باشد. در این نوع وضعیت، زنان ممکن است این احساس را داشته باشند که برای پذیرفته شدن نیازمند نگرش کلیشهای «مردانه» برای کسبوکار هستند:
رقابتی، تهاجمی و گاهی اوقات بیشازحد خشن
اما زنانی که مدیران اجرایی موفقی هستند بر این باورند که:
«خودتان بمانید و روش متناسب خودتان را پیدا کنید»
خودت باش و به کسی که هستی اعتماد داشته باش. شما آن شخصی خواهید شد که با سختکوشی و پشتکار به آن میرسید و درنهایت و مهمتر از آن این است که واقعا خودتان باشید. خودتان را با ایده و ذهنیت یک «مرد» درباره اینکه یک رهبر باید چگونه باشد، وفق ندهید.
دسترسی محدود به سرمایه
درست است که همه استارتآپها برای شروع کسبوکارشان به دنبال سرمایهگذار نمیگردند، اما آنهایی که ناچارند این کار را انجام بدهند حتما میدانند که متقاعد کردن سرمایهگذاران تا چه اندازه سخت است. در این میان، جذب سرمایه برای کسبوکارهایی که تحت مالکیت زنان قرار دارند دشوارتر است. طبق گزارش کالج بابسون (۲۰۱۴)، کمتر از ۳ درصد شرکتهایی که با سرمایه مخاطره پذیر راهاندازی میشوند، تحت مدیریت زنان اداره میشوند.
سرمایهگذاران مخاطره پذیر بیشتر تمایل دارند روی استارتآپهایی سرمایهگذاری کنند که صاحبان آنها از جنس خودشان هستند. برای مثال، سرمایهگذاری که در دانشگاه استنفورد تحصیلکرده تمایل دارد از کسبوکاری حمایت کند که مالکش، دانشجوی استنفورد بوده است. این بدین معناست که اگر مدیر یک شرکت سرمایهگذاری، خانم باشد، بیشتر احتمال دارد که روی استارتآپهای تحت مدیریت خانمها سرمایهگذاری کند؛ اما بر اساس گزارش بابسون، این مسئله تنها برای ۶ درصد شرکتهای امریکایی صادق است. کارتر در این رابطه به زنانی که به دنبال سرمایهگذار هستند توصیه میکند تا با استفاده از تیم منحصربهفرد و طرح کسبوکار چشمگیر خود، اعتماد سرمایهگذاران را جلب کنند.
به گفته کارتر، سرمایهگذاران معمولا به دنبال کسبوکارهایی هستند که میتوانند ارزش سرمایه آنها را به بیش از ۱ میلیارد دلار برسانند. او میگوید: «به این فکر کنید که چگونه میتوانید این کار را انجام دهید. اگر در تیم خود، کارشناسانی را دارید که بتوانند عملیات کسبوکار را بهخوبی اجرا کنند، سرمایهگذاران به آنها اعتماد خواهند کرد. همچنین باید تناسب بین محصول و بازار را هم در نظر داشته باشید.
یک راهحل دیگر این است که تلاش کنیم زنان سرمایهگذار بیشتری را تشویق کنیم تا از یکدیگر حمایت کنند. نهتنها باید به دنبال تشویق و الهامبخشیدن به زنان سرمایهگذار بود، بلکه باید از طریق برگزاری کارگاه های استراتژیک زنان را حمایت و هدایت کرد.
فضای رقابت مردانه
بیشتر افراد تصور میکنند که مردان بر همه حوزهها غلبه کردهاند. این مساله زمانی چالشبرانگیزتر میشود که خانمی مجبور باشد به آقایانی دستور بدهد که تمایلی به دستور گرفتن ندارند. آلیسون گاترمن، مدیرعامل و رئیس شرکت در همان روزهای اول زندگی حرفهایاش، متوجه این مساله شد
او درباره این موضوع میگوید: «برای من که زنی کارآفرین بودم و در صنعتی کار میکردم که عمدتا توسط آقایان اداره میشد، جلب احترام چالش بزرگی بود. زمانی که آلیسون بهتازگی کارش را در آغاز کرده بود، فقط ۲۵ سال داشت و باید مدیریت مردانی را بر عهده میگرفت که حدودا ۴۰ ساله بودند. (آنها از من بسیار باتجربهتر بودند و اغلب ایدههای جدید من را در مورد بازاریابی و فروش، بیاهمیت میدانستند و بعضی از آنها هم تصور میکردند که من بهاندازهی آنها انگیزه ندارم تا ساعات طولانی را تلاش کنم و زحمت بکشم.)
گاترمن میگوید: بارها شنیده است که اطرافیانش میگویند او دختر رئیس است و اینکه به برکت خوشنامی پدر و پدربزرگش که مالکان قبلی آنجا بودند در این جایگاه قرار گرفته است. او میگوید: (من بسیار مشتاق بودم تا برای خودم شهرت و خوشنامی ایجاد کنم و خود را بهعنوان یک مدیر سختکوش و قابلاحترام اثبات کنم. برای غلبه بر این مشکلات، باید یاد میگرفتم که چطور اعتمادبهنفسم را تقویت کنم، بر افکار منفی که در سر داشتم غلبه و به قول خودم «سطل زبالهی ذهنی»ام را تخلیه کنم.)
گاترمن «سطل زبالهی ذهنی» را اینطور تعریف میکند: تمام دیدگاههای منفی انسان درباره خودش که به مغزش راه پیدا میکند و احتمال دارد از دیگران سرچشمه گرفته باشد.
این دیدگاههای منفی بر سر راه دستیابی کامل شما به تواناییهایتان، قرار میگیرند. یکی از بهترین کارهایی که میتوان برای غلبه بر این مشکل انجام داد، پیوستن به گروههای مختلف متشکل از زنان کارآفرین است. اعضای این گروهها به یکدیگر مشاوره، راهنمایی و انگیزه میدهند و کمک میکنند یک زن کارآفرین بتواند قابلیتها و موفقیتهای خود را به شکلی واقعگرایانه ارزیابی و با استفاده از تجربیات و دیدگاههای دیگران رشد کند.
پذیرش و بها دادن به موفقیتهای خود
به دختران جوان یاد میدهند تا سازگار و اجتماعی رفتار کنند و این موضوع ممکن است باعث شود آنها بهطور ناخودآگاه، خود را کماهمیت بدانند. احتمال بیشتری وجود دارد که زنان کارآفرین در نشان دادن ارزش شخصی خود بهعنوان یک رهبر با مشکل مواجه شوند.
مکدونالد میگوید: (هر وقت دربارهی شرکت حرف میزنم، همیشه بهجای «من» میگویم «ما». این مساله دو دلیل دارد: وقتی هنگام صحبت از موفقیتها، از ضمیر اول شخص استفاده میکنم، احساس میکنم مغرور شدهام. تصور میکنم اگر طرف مقابل بداند که همهچیز فقط و فقط تحت کنترل من است، ارزش کاری که ما انجام میدهیم پایین میآید. با رشد کسبوکار، تلاش میکنم تا به دستاوردهای خودم بیشتر بها دهم).
زنانی که پا در عرصه کارآفرینی گذاشتهاند باید ارزش ایدههای خلاقانه و دانش خود را بدانند.
اعتمادبهنفس، کلید موفقیت است، حتی زمانی که در حضور هیات مدیرهای هستید که تمامی اعضای آن را آقایان تشکیل میدهند اعتمادبهنفس خود را حفظ کنید. اگر بهتازگی به سمت مدیرعامل منسوب شدهاید، ممکن است احساس کنید که ایدههایتان، بیشتر از ایدههای مردانی که همکارتان هستند، موردبررسی موشکافانه قرار میگیرند؛ اما این موضوع نباید باعث دلسردیتان شود و مانع تبدیل شدن شما به یک رهبر تجاری موفق باشد.
به توانایی خود در مدیریت کسبوکار ایمان داشته باشید. سعی کنید برای هر اقدامی یک پشتوانه تجاری منطقی داشته باشید. همیشه برای پرسشهایی که میدانید مطرح خواهند شد، آماده باشید. بسیاری از خانمها بهطور طبیعی دارای عقل و منطقی منحصربهفرد هستند، درونیابی هوشمندانهای دارند و روی مردم دقت و تمرکز زیادی میکنند. این ویژگیها در کسبوکار بسیار ارزش دارند و میتوانند آنها را بهعنوان رهبر از سایرین متمایز کنند
ایجاد یک شبکه پشتیبان
به گزارش Inc چهلوهشت درصد از موسسانی که خانم هستند میگویند نداشتن مشاور و راهنما، مانع از رشد حرفهای آنها شده است.
بخش اعظم دنیای تجارت در سطوح بالا توسط آقایان اشغال شده است، بنابراین یافتن مسیر برای زنان، معرفی و مرتبط ساختن آنها با شبکههای تجاری تخصصی کار سادهای نیست. هنوز هم بسیاری از کسبوکارها بر این فلسفه استوار هستند که «مهم نیست چه میدانید، مهم این است که چه کسانی را میشناسید»؛ بنابراین داشتن رابطه و شناخت افراد، میتواند در موفقیت نهایی نقش بسیاری مهمی ایفا کند.
البته دانستن اینکه از کجا میتوان شبکه حمایتی مناسبی را پیدا کرد، همیشه ساده نیست.
ایجاد تعادل میان زندگی حرفهای و خانوادگی
تعادل بین کار و زندگی، یکی از اهداف بسیاری از کارآفرینان، صرفنظر از جنسیت آنهاست، اما مادرانی که کسبوکاری را راهاندازی میکنند، همزمان باید هم خانواده و هم شرکت خود را اداره کنند و در این مواقع، انتظارات سنتی که از زنان وجود دارد همچنان حکم فرماست.
مادر بودن و همزمان مدیر بودن، بسیار چالشبرانگیز است. روشهای مختلفی را برای برقراری تعادل و زمانبندی میتوان پیدا کرد، اما این برداشت هنوز هم در بین مردم وجود دارد که اگر مجبور نباشید از بچهها مراقبت کنید، در مدیریت کسبوکار موفقتر خواهید بود.
مواجهه با ترس از شکست
بر اساس گزارش دیدبان جهانی کارآفرینی (۲۰۱۲) کالج بابسون، ترس از شکست، بزرگترین دغدغه زنانی است که استارتآپ راهاندازی میکنند. شکست، یکی از واقعیترین احتمالات در هر کسبوکاری است، اما نباید به این مساله نگاه منفی داشت.
برای آنکه موفقیت بزرگی را تجربه کنید، باید شکستهای بزرگی را پشت سر بگذارید. شاید لازم باشد ۱۰۰ بار نه بشنوید تا یک بار پاسخ بله بگیرید؛ اما همان بله، باعث میشود در آینده، بسیار موفقتر از امروز باشید. از تردید نسبت به خود که البته برای همه صاحبان کسبوکارها پیش میآید، دست بردارید و خودتان را باور کنید.
نگران این مساله نباشید که مردم، ممکن است به خاطر اینکه زن هستید، رفتار متفاوتی در دنیای کسبوکار با شما داشته باشند. خودتان را با دیگران، ازجمله مردان، مقایسه نکنید. یادتان باشد اگر در پایان راه موفق شوید، هیچکس توجه نمیکند که زن هستید یا مرد.
منبع: مرکز توانمندسازی و تسهیلگری کسبوکارهای نوپای فاوا
گرداوری شده توسط کارگروه اطلاعات ومحتوا کمپین مهربان باشیم.
۰ دیدگاه